دشمـنی ملـیت ها فاجعه ی بزرگی در افغانستان است. « شهید اقالیم قبله بابه مزاری»
اسدالله جعفری اسدالله جعفری

بنام خدا

 

حادیثه تلخ حادیثه آفرینان اوباش واراذل، در غرب کابل، بیان کننده یک واقعیت تلخ تاریخی در افغانستان می باشد و بیش از ده دهه است که مردم عزیز افغانستان را قربانی گرفته وکشور را ویران وقبرستان های وطن را آباد کرده است.

اصل حادیثه یک اتفاق نبوده و نیست بلکه کاری از پیش برنامه ریزی شده بود و ریشه در یک قرن قبل دارد و اندیشه قوم سالاری و انحصار طلبی آبشخور تاریخی حادیثه 18سنبله در غرب کابل است.

آنچه که در حادیثه غرب کابل رخ داد  درس های  قابل تأمل را پیش روی نسل فرهیخته وآگاه هزاره  وتاجیک وقومیت های محکوم اندیشه قوم سالاری، می نمایاند:

1- صدور بیانیه از طرف احمد ضیاء مسعود برادر احمد شاه مسعود وحضور به موقع استاد محقق وصدور بیانیه از جانب ایشان، نشان داد که ضیاء مسعود ومحمد محقق، بعنوان دو رهبر ازرهبران جبهه ملی ودویاد گار از دو تاریخ ساز دهه های اخیر یعنی فرمانده شهیر قوم تاجیک احمدشاه مسعود وپیشوای عدالت خواهان مزاری، به یک باور زمان شناسانه رسیده اند وهمین باور زمان شناسانه ایشان بود که هردوی ایشان به موقع درصحنه حاضر شدند واین موفقیت بزرگ برای قومیت های هم سرنوشت است.

استاد محقق  درپیام خود  به ریشه ها وطراحان حادیثه 18 سنبله اشاره نموده ویاد آورشده است:

«امروز روز شهید بود و روز شهید متعلق به همه ملت افغانستان است وباید همگی به آن احترام نماید. هرکسی درین روز درگیری ودشمنی ایجاد میکند دشمنان مردم افغانستان است ونیز عده ی نا جوانمردانه میخواهند که بنام این قوم وآن قوم ملت ما را از هم جدا کنند مطمئن باشید که آنها از وحدت بین اقوام باهم برادر احساس ترس میکنند فلهذا شما را ناخواسته باهم درگیر میکنند تا حکومت ننگین شان را در سایه اختلاف ملت عزیز دوام دهند . به شما توصیه میکنم که هوشیار باشید وفریب کسانی را که در سایه ایجاد خونریزی بین اقوام میخواهند حکومت شان را دوام دهند نخورده، و از هرگونه تشنج خود داری نمائید.»

 

آقای احمد ضیاء مسعود نیز در پیام خود به نکات کلیدی اشاره نموده است:

«... به عمل شنیعی در غرب کابل دست زدند که سبب درگیری در میان دو قوم باهم برادر و همسرنوشت شده اند.

من به عنوان برادر شهید احمد شاه مسعود، اعلام می‌دارم که گرامی داشت از روز شهادت قهرمان ملی و دیگر شهدای افغانستان، تنها با تعقیب کردن اهداف و آرمان‌های شهدا معنا می‌یابد نه با ایجاد هیاهو و تفرقه افگنی در میان مردم با هم برادر و همسرنوشت.

آرمان‌های شهید مسعود، شهید مزاری و همه شهدای افغانستان یکپارچگی، رسیدن به رفاه برپایی عدالت در جامعه بوده است و اگر عملی از پیروان شان سر زند که سبب بی اتفاقی و خوشی دشمن شود، مطمئیناً ارواح این شهیدان بزرگوار با چنین اعمالی ناخوشنود خواهد شد.»

دونکته بسیار دقیق در پیام مسعود بود :1- دو قوم هم سرنوشت یعنی قوم تاجیک وهزاره2- راه مسعود ومزاری درعمل باید محقق شود وعدالت حرف اول این آرمان است.

این دو نکته کلیدی که در پیام محقق ومسعود رویش تأکید شده است، شاهکلید، حل معضلات  ده ها ساله افغانستان است.

ولی به شاهکلید اشاره نمودن به تنهایی کارساز نیست باید در مقام عمل این شاهکلید را به کار گرفت. این شاهکلید همانطور که قفل های ناگشوده معضل افغانستان را باز می کند، می تواند قفل های بسیاری را دیگرگونه ببندد واین چیزی است که  اندیشه قوم سالاری وحکومت های فاشیستی نژاد پرست حاکم در افغانستان وامروزه فرزند دموکراسی خواه و صلح اندیشی فاشیستی حامد کرزی، این شاهکلید را بامهارت خاص به کار می گیرند که نمونه اش 18 سنبله غرب کابل است.

اما سخنی که با ضیاء مسعود باید در میان گذاشت این است که آقای مسعود، باید از این حادیثه عبرت در خور بیاموزند وآن دو درس بزرگ وعبرت آموز این است:

الف- ضیاء مسعود باید بداند که حلقات خاصی از تاجیکان در کنار فاشیستان قوم سالار همسو باطالب به رهبری آقای کرزی، هستند که بنام تاجیک ودرقالب حمایت از احمد شاه مسعود می خواهند راه مسعود وآرمان مسعود را قربانی ماندن درکنار فاشیست ها کنند ودر حقیقت شخصیت های چون اسماعیل خان، بسم الله خان، عطا محمد ومارشال فهیم، بامسعود وآرمان های مسعود خداحافظی کرده وفقط نام مسعودرا با خود یدک می کشند تا به نان ونام رسند.

اوباش ها وازاذل های حادیثه آفرین 18 سنبله در غرب کابل، قبل از آن که از قصر ریاست جمهوری کرزی مرکز فرماندهی طالبان قومنده داده شود، در صدارت توجیه وتجهیز شده وباهماهنگی بسم الله خان وعطامحمد، آشوبگری وانسانکشی را به سوی غرب کابل ن که از ریاست جمهوری مرکز فرماندهی طالبان قومنده داده شود، اآن  مارش نموده اند.

ب- درس دیگر این است که ضیاء مسعود باید به گذشته احمدشاه مسعود بی اندیشند واز عملکرد سه ساله احمدشاه مسعود در جنگ های کابل، درس بگیرند که چطور دیروز مسعود بازیچه اندیشه قوم سالاری شد وبعد همین مسعود به دست همان قوم سالاران کشته شد و باز همان قوم سالاران قاتل مسعود، مسعود را به عنوان قهرمان ملی مطرح نمودند تا بتوانند از احمدشاه مسعود، بنام قهرمان ملی، جهت ملت کشی استفاده کند.

ت- ضیاء مسعود باید قبول کنند که نسل امروز افغانستان، نسل دیروز نیستد  ونسل متولد پسا جهاد وجنگ های دوره ربانی وطالبان ، جهان بینی وانسان شناسی شان، بعد از جلسه بن، از بن ویران شده وبر مبنای دیگر بنا گردیده اند.

لذا تکیه بر چهره های شریک در آن خون ریزی ها، دیگر در میان نسل تاجیک و هزاره ی  پسا جهاد ومجاهدین وعمارت طالبانی، اقبال مردمی ندارند، وضیاء مسعود باید به یارگیری از نسل جوان و غایب از جنگ های دوران حکومت احمدشاه مسعود وربانی روی آورند و چهره های نوظهور تاجیک را  به میدان آورد چون این نسل پساجهاد وعمارت اسلامی،  نه حکومت ریش را برمی تابند ونه قومندان سالاری را می خواهند چهره های چون اسماعیل خان ومارشال فهیم وعطامحمد مهره های شده وتاریخ مصرفش گذشته اند.

این نسل حقوق اساسی شهروندی برابر می خواهند و کرامت انسانی برای شان یک اصل جهانی است.

پس شایسته است که ضیاء مسعود دریارگیری های قومی به روشنفکران وعالمان دینی وزنان دارای شهرت جهانی ومقبول ملی ، روی آورد و از کلاه ی پکول احمدشاه مسعود عبور کند و به آرمانشهری شهیدان وطن بی اندیشند.

اما درس بزرگ تر وحیاتی تر  18 سنبله،  برای هردو قوم تاجیک و هزاره و تمام ملت  این است که تا انحصار طلبگی واندیشه برترطلبی وتفاخر در افغانستان وجود داشته اشد، کشور در آتش نفاق خواهند سوخت.

پس همانطور که آقای احمد ضیاء مسعود وآقای حاجی محمد محقق به آن اشاره نمودند که عملا به آرمان شهیدان پابند باشیم بیایید به اندیشه پاک مقدس شهیدان جامعه عمل بپوشانیم وبه همدیگر احترام گذاریم وبا برتری طلبی وتفاخر جاهلیت،  خدا حافظی کنیم و اگر چنین نکنیم، هرگز روی سعادت را نخواهیم دید وهمیشه در فاجعه گرفتار خواهیم بود  این همان چیزی است که پیشوای شهیدان عدالت مزاری به ما هشدار داده بود:

«ریشه ی اصلی تمام فاجـعه ها در کشور، انحصار طلبی و نادیده گرفتن حقوق دیگـران است.»

حادیثه 18 سنبله برای هزاره ها هم درس ها وپیام های داشت:

الف- حادیثه 18 سنبله نشان داد که رهبر شهید مزاری، شهادتش مشعل آگاهی را درجان نسل پسا جهاد هزاره روشن کرده است وهزاره هم به خودشناسی وخودباوری رسیده وهم به زمان شناسی دست یازیده اند.

رهبرشهید می گفت:

 «  هرکس که به حقوق مردم ما احترام گذاشته و خواسته های مشروع ما را بپذیرد، ما نیز به او احترام قایل ایم و هرگاه به حقوق مردم ما تجـاوز شود، در برابر متجـاوز خواهیم ایستاد.»

«ما فقط یک تعهـد داریم ، که از مردم خود دفاع نماییـم.»

ما می خواهیم ستم های چندین قـرنه بر مردم افغانستان پایان یابد و جامعه ای به وجود آید که در آن از تبـعیض، برتری طلبی، تفـاخُر  و افزون خواهی خبری نباشد.

«اگر شما شخـصیت تاریخی و سیاسی داشته باشید، هیچـگاهی زیر بار زور و ظلم نمی روید و ذلت و تحقیـر را تحمل نمی کنید.»

این درس غیرت وعزت وهمدلی وهمگرایی که رهبر شهید به آن دستورداده بود، در این حادیثه عینیت یافت ونسل امروز هزاره نشان داد که هرگاه به حقوق وکرامت  وغرور وارزش های آنان تجاوز صورت بگیرد، هزاره باید از کرامت انسانی وغرور وارزش های دینی وملی خود دفاع کنند ودیدیم که چنین گردند. افرین بر آنان.

ب- درطول تاریخ هزاره ها در مقام دفاع قرار داشته وهیچگاه آغاز گرجنگ و  روشنگر آتش نفاق نبوده چنان که رهبر شهید فرموده اند:

«همیـشه جنگ را دیگران علیه ما آغاز کرده اند و ما از خود دفاع کرده ایم»

در این حادیثه نیز این  پیش مرگان قوم سالار و طالبانیسمی بودند که باهیاهو وغوغاسالاری به حریم زیست هزاره ها تجاوز کردند وانسان های بی خبر وبیگانه را مورد لت وکوب قراردادند.

هزاره ها از همین حادیثه باید بیاموزند که دموکراسی وعدالت اجتماعی و حقوق شهروندی برابر و برادری وبرابری  ملی،  بدون قدرت و وحوت و همدلی و حضور مقتدرانه دست نایافتنی است.

پس درس بزرگ 18 سنبله برای هزاره ها دو چیز است:  

1-  ضرورت وحدت هزارگی وهمدلی کرامتمندانه

2- دوم  دردست داشتن ابزار های قدرت وحضورمقتدرانه است.

این حادثه نشان داد که تا هزاره باخود متحد وبرادر نباشند هیچ قومی در افغانستان برادر هزاره نخواهند بود وتا حضورمقتدرانه نداشته باشند،  برادری و برابری  ملی وحقوق شهروندیی برابر،  طبل های تو خالی هستند و فقط به درد لالایی می خورند وکارکردش تخدیر ما است ونه تقدیر واقتدار  ما.

ت- بیانیه وحضور استاد محقق، در راستای اندیشه وهدف وآر مان های رهبر شهید بود. رهبر شهید فریاد می زد که حقوق همه ی ملیت ها را می خواهیم ووحدت ملی برای ما یک اصل است وما از وحدت ملی  دفاع می کنیم.

شهید اقالیم قبله می فرمود:

«حاضر هستیم تا آخر وحـدت ملی و تمامیت ارضی را حفظ نماییم.»

«خواست ما تاءمین عـدالت، برابـری و برادری میان مردم افغانستـان است»

«راه حـل مسئله ی افغانستان پـذیرش یکـدیگر است»

«هر طرحی که به صـلح و امنیت و آرامش دایمی مردم ما بیـنجامد، آن را قبول داریم»

 استاد محقق هم با صدور پیام وحضور متعهدانه ومقتدرانه خود در میان مردم، عملا ثابت کرد که جامعه هزاره

خواهان برادری و وحوت ملی در افغانستان هست و هرحرکت که به وحدت ملی ضربه بزند آن را محکوم می کند و از هرطرح وحرکتی که به انسجام و وحدت ملی  و برادری کمک کند، حمایت می کند چنان که استاد محقق ومردم از پیام آقای احمد ضیاء مسعود حمایت نمودند و مسئله ی ازاذل واوباش و پیش مرگان طالبانیسم را از مسئله قوم تاجیک جدادانسته و خروش انسانی خود را  مهار نموده  و به ندای سردار بزرگ استاد محقق گوش فرادادند و آرامش را به کشور وپایه تخت برگردادند.

ث- درس دیگر برای هزاره ها  این که  انسان های منفعل نباشند.  دیگر عصر انفعال گذشته است چون که  هم  جهان عوض شده و هم نسل نو هزاره به خودشناسی  و خود باوری رسیده اند و همانطور که پیشوای عدالت خواهان،  بابه مزاری فرموده است:

«راه حــذف در افغانستان تمام شد و کسی نمی تواند ملـیتی ، حـزبی و یا مـذهبی را حـذف کند.»

بنا بر این فصل تقیه گذشته و عصر مدارا وتساهل مقتدارانه است . مدارا وتساهل بر اساس اقتدار وکرامت انسانی را در پیش بگیریم  و در حادیثه  های چون 18 سنبله، باقدرت  وعزت ظاهر گردیم. 


September 9th, 2012


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات